مرغ تخم طلا

 

در روزگاران قدیم، کشاورزی به همراه همسرش در یک ده کوچک زندگی میکردند. اونا فقط یک مزرعه کوچک داشتند که در اون سبزیجات پرورش میدادند و به همین خاطر وضع مال خوبی نداشتند و بسیار فقیر بودند. کشاورز پیر تصمیم گرفت یک مرغ بخره تا براش تخم بزاره و با همسرش تخم هارو جمع کنن و بفروشن تا بتونن با پولش گوشت و نون و وسایل مورد نیازشونو بخرن.

بنابراین هر بار که سبزیجات مزرعه را میفروخت مقداری از پولشو پس انداز میکرد تا اینکه تونست پول برای خرید مرغ جمع کنه، کشاورز به بازار رفت و یک مرغ خوش رنگ و تپل خرید و خوشحال به خونش رفت، بلافاصله یک لونه زیبا برای مرغش درست کرد تا براش تخم بزاره.

فردا صبح کشاورز وقتی رفت تخم هارو جمع کنه با تعجب دید مرغ تخم طلایی گذاشته.

چند روزی گذشت و مرغ کشاورز هر روز یک تخم طلایی میذاشت بهمین خاطر کشاورز و همسرش کم کم ثروتمند شدند.

همسر کشاورز که حریص شده بود گفت : کاش میتونستیم همه تخم های طلایی مرغمون را داشته باشیم، اینجوری خیلی سریعتر ثروتمند میشیم و دیگه مجبور نیستیم هر روز منتظر بمونیم تا مرغ تخم طلایی بزاره.

کشاورز گفت چه فکر خوبی حق با توئه!!!!

فردا صبح، کشاورز به لونه مرغ رفت و مرغ را برداشت و به داخل خونه آورد. با چاقویی که از قبل آماده کرده مرغ را کشتند و شکمشو باز کردند تا ببینند چنتا تخم طلا تو شکم مرغ وجود داره اما هرچی گشتند هیچ تخم طلایی تو شکمش ندیدند و بدن مرغ شبیه بقیه مرغها بود.

کشاورز و همسرش خیلی ناراحت و پشیمان شدند و افسوس میخوردند اما حیف که دیگ افسوس خوردن فایده ای نداشت چون دیگه مرغی نداشتند براشون تخم طلا بزاره و اونا دوباره فقیر و فقیرتر شدند.

همیشه یادمون باشه حرص و طمع باعث از بین رفتن خوشی و ثروت میشه.


نی نی نایت مرغ ,تخم ,کشاورز ,یک ,طلایی ,بزاره ,تخم طلایی ,تخم طلا ,مرغ تخم ,تخم هارو ,بزاره ومنبع

داستان زیبای کوالای قهرمان

داستان زیبای مرغ تخم طلا

لالایی زیبای گنجشک لالا سنجاب لالا

مشخصات

آخرین جستجو ها

بازار سنگ خرید اینترنتی Newtech خرید اینترنتی یونولیت سقفی در مورد سیگاربرگ لایــت موزیــک | دانلود آهنگ جدید سرای مکانیک سفارش آنلاین شوتینگ زباله آپشن خودرو | گندم کار بیمه سینا نمایندگی سهرابی