نی نی نایت



کوالای قهرمان

 

روزی روزگاری تو یکی از جنگل های استرالیا کنار یه رودخونه زیبا درخت بزرگی بود که یه جفت کبوتر با جوجه هاشون زندگی می کردند، هر چه جوجه ها بزرگتر میشدند به غذای بیشتری نیاز داشتند و به همین خاطر کبوتر پدر و مادر دنبال غذا رفتند.

موقعی که جوجه ها تنها بودن یه گنجشک خوشگل پر زد و کنار لونه جوجه ها نشست،جوجه ها که تا حالا بجز پدر و مادرشون پرنده ای ندیده بودن با دیدن گنجشک ترسیدن و سرهاشونو زیر پرهاشون پنهون کردند.

گنجشک گفت: جوجه های قشنگ چرا از من میترسیدین؟ به من میگن گنجشک منم مث شما بچه های خوشگلی دارم، اومدم براشون غذا پیدا کنم، کرم هایی که روی درخت شما هستند خیلی خوشمزه ان و اونا خیلی دوس دارند.

 

بقیه داستان در ادامه مطلب.


نی نی نایت

مرغ تخم طلا

 

در روزگاران قدیم، کشاورزی به همراه همسرش در یک ده کوچک زندگی میکردند. اونا فقط یک مزرعه کوچک داشتند که در اون سبزیجات پرورش میدادند و به همین خاطر وضع مال خوبی نداشتند و بسیار فقیر بودند. کشاورز پیر تصمیم گرفت یک مرغ بخره تا براش تخم بزاره و با همسرش تخم هارو جمع کنن و بفروشن تا بتونن با پولش گوشت و نون و وسایل مورد نیازشونو بخرن.

بنابراین هر بار که سبزیجات مزرعه را میفروخت مقداری از پولشو پس انداز میکرد تا اینکه تونست پول برای خرید مرغ جمع کنه، کشاورز به بازار رفت و یک مرغ خوش رنگ و تپل خرید و خوشحال به خونش رفت، بلافاصله یک لونه زیبا برای مرغش درست کرد تا براش تخم بزاره.

فردا صبح کشاورز وقتی رفت تخم هارو جمع کنه با تعجب دید مرغ تخم طلایی گذاشته.

چند روزی گذشت و مرغ کشاورز هر روز یک تخم طلایی میذاشت بهمین خاطر کشاورز و همسرش کم کم ثروتمند شدند.

همسر کشاورز که حریص شده بود گفت : کاش میتونستیم همه تخم های طلایی مرغمون را داشته باشیم، اینجوری خیلی سریعتر ثروتمند میشیم و دیگه مجبور نیستیم هر روز منتظر بمونیم تا مرغ تخم طلایی بزاره.

کشاورز گفت چه فکر خوبی حق با توئه!!!!

فردا صبح، کشاورز به لونه مرغ رفت و مرغ را برداشت و به داخل خونه آورد. با چاقویی که از قبل آماده کرده مرغ را کشتند و شکمشو باز کردند تا ببینند چنتا تخم طلا تو شکم مرغ وجود داره اما هرچی گشتند هیچ تخم طلایی تو شکمش ندیدند و بدن مرغ شبیه بقیه مرغها بود.

کشاورز و همسرش خیلی ناراحت و پشیمان شدند و افسوس میخوردند اما حیف که دیگ افسوس خوردن فایده ای نداشت چون دیگه مرغی نداشتند براشون تخم طلا بزاره و اونا دوباره فقیر و فقیرتر شدند.

همیشه یادمون باشه حرص و طمع باعث از بین رفتن خوشی و ثروت میشه.


نی نی نایت

لالایی زیبا و خاطره انگیز گنجشک لالا سنجاب لالا که بچه های قدیم شباشون با این لالایی زیبا و داستان های زیبای با صدای دلنشین سرکار خانم مریم نشیبا سپری شد.
تو دورانی که مثل الآن اینهمه وسایل مختلف ، شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی و شبکه های متنوع اجتماعی که هر روز ویدئوهای متنوع تولید بشه نبود دلخوشیه خیلیا داستان های آخر شب رادیو با این لالایی دلنشین بود. هر زمان که گوش کنیم مارو به اون دوران میبره و هنوزم برامون دلنشینه.

گنجشک لالا سنجاب لالا.آمد دوباره مهتاب لالا

لالالالایی لالا لالایی لالالالایی لالا لالایی

 


نی نی نایت

آخرین جستجو ها

تخفیف ویژه فقط برای امروز ژینا کالا اجناس فوق العاده تجهیزات گیمینگ دانلود رایگان مضرات ویپ دوربین کالا معرفی کالا فروشگاهی فروش لوازم یدکی بیل مکانیکی ارزان آموزش فروش و فروشنده حرفه ای